Set Me Free

۱۹ آذر ۹۹ ، ۱۴:۲۴

heif

دلم شکسته. قلبم ریز ریز شده. هیچی سر جاش نیست. چقدر سریع خودم رو چشم کردم. 

 

میفهمم که دارم با یه سراشیبی ای میفتم تو روزهای بد.

 

افسردگی روزهای اول مهاجرت در کمین است. افسردگی روزهای آخر قبل از مهاجرت هم همینطور.

 

اینا چرا لوس شدن. چرا ظرفیت همه آدم ها کم شده. چرا من این وسط فقط لات و قوی و بی قید بودم؟ اینقدر اینا لوس شدن که منم لوس کردن.

 

من میدونم که اینم رد میکنم. یه روزی میاد که باز خوشحالم. ایشالا که اون یه روزی زیاد دور نباشه. ولی خب الان نیستم. 

 

خدایا منظورت چی بود ولی؟ :)) کارت خوبه بنظر خودت؟ :))))) 

 

بنظرم باید برم شمال دوباره. شمال شبیه درانک شدنه واسم. میتونم خوشحال باشم از اتفاقات ریز ریز. لذت ببرم از بودن پیش بچه‌ها. سبک زندگیم رو بهتر کنم. ورزش کنم. قدم بزنم. دوچرخه سواری برم. فک کنم لازمش دارم دیگه الان. 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۱۹
MeLi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی