Set Me Free

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۳۶

شاخ و دم ندارد

۱) راستشو بخواین من فهمیدم که من آدم تنها زندگی کردن نیستم. اصلا این سبک زندگی من نیست. من نمیتونم طولانی مدت تنها باشم و خوشحال باشم (اگرچه که نبودم تاحالا و یه ماه پیش روم رو باید ببینیم چطور میگذره) ولی میدونم که ملیکا این شکلی نیست. ملیکا انرژیشو از آدم‌ها میگیره و زود تموم میشه اگه آدم‌هارو نبینه.  این سخت نمیکنه تصمیم اپلای رو؟


۲) من خودمم گاهی به ظاهر زندگی خودم حسودی میکنم. به چیزهایی که دارم افتخار میکنم و داشته هام رو روی کاغذ میشمرم و لذت میبرم و خداروشکر میکنم. ولی چرا حال دلم اونطوری که باید، قد همه این داشته ها خوب نیست همیشه؟ چرا به وضعیت دل خودم افتخار نمیکنم و به حس و حال خودم حسودی نمیکنم؟ چون شبیه بیرونش نیست زیاد. چون انگار ملیکا دیگه هیچ وقت قد قد قبل سر هیچی ذوق نمیکنه. چی شده که ملیکا ذوقش تموم شده؟


۳) فردا مهمون دارم و کلی هیجان زده. آدم باید خودش پیدا کنه چیزهایی که هیجان زدش میکنن. هرچند که دیدن مادر بعد دو ماه خودش موضوع شگفت انگیزی هست. ولی کاش اشتباه نمیکردم و مامان الان اینجا بود :(


۴) چقدر خرید کرد انرژی انگیزه برام.


هشتگ ملیکای کدبانوی خونه دار