Set Me Free

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۹:۴۱

First Month in Germany

خب تصمیم گرفتم یکم از این ماه اول اینترنشیپ دوم در آلمان بنویسم. راستش یکم پشیمونم که از ماه های آخر سنگاپور و تنها زندگی کردن کم نوشتم، چون الان خیلی حس و حالش یادم نیست ولی یادمه چیز خیلی متفاوتی بود و شاید دیگه برام پیش نیاد. و اما اینترنشیپ مکس پلانک. که چقدر متفاوته.


اولا که اینجا همه چیز متفاوته. برعکس سنگاپور که اواخرش تنهایی مطلق رو تجربه میکردم اینجا اینقدر دوست و برنامه‌ و سفر هست هر هفته که نمیرسم انتخاب کنم. روح کودک بازیگوش درونم دوست داره از خوابش بزنه که به بیشتر برنامه ها برسه و واقعا خوشحالم خیلی. فک کنم بیشتر از سنگاپور. اینکه کمترم مینویسم بخاطر اینه که خیلی دورم شلوغ تره و نیاز به حرف زدنم در فضای مجازی به طبع کمتر از قبله. کارمم جدی تر از سنگاپوره. اریسا در کنار اینکه خیلی رفیق مشتی ای شده خیلی هم سر کار جدیه. اصلا شوخی نداره. تسک هفته به هفته بهم میده و خیلی پیگیره. احتمالا این خوبه و منم راضی ام چون من اگه ازم کار کشیده نشه کم کار میکنم ولی خب اینطوری شاید یه نتیجه‌ای داشته باشه. اگرچه که فشار روم بیشتره ولی خب راضیم.


خونم خیلی خوبه و راضیم از تمیزی و زندگی. حیف که در شایته و از شهر دوره و هر شب بساط اتوبوس های عجیب زاربروکن داره اذیتم میکنه تا این الگوش به دست بیاد. 


دیروز رفتیم خرید و بسیار راضی ام. پریروز رفتیم یه روزه لوکزامبورگ و از اونم راضیم. کلا از بچه‌ها خیلی راضی ام. دوست هام واقعا کیرینگ و مهربونن و حس تنهایی نمیکنم و خیلی حس خوبیه. بر عکس سنگاپور کلی دوست دارم و بر عکس تهران با این سبک زندگی وقت گذاشتن با بچه‌ها خیلی راحت تره و خیلی تجربه‌ی خوبیه واسه من که اصولا موجود رفیق بازی نیستم و کم برای دوستام وقت میذارم معمولا. خیلی خوبه که دارم تجربش میکنم زندگی فرندز طور رو :))


اینجا یه رستوران ایرانی تو دانشگاه هست که خیلی مشتیه. وقتی میریم پیشش میذاره غذارو قبلش تست کنیم و بهمون ته دیگ اضافه میده و خیلی حس خوبی وسط غربت داره.


وای از رم و اریسا و مارکو که یکم گذشته و فاز گفتنش رو ندارم ولی چه تجربه‌ی خوبی بود. و من خوشحالم :دی