Set Me Free

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۰ مرداد ۹۷ ، ۰۲:۲۶

bad summer or the worse?

۱. این پرکتیسی که مامانم گفت اینقدر خوب بود که دوست دارم شصت بار تکرارش کنم. 


۲. خیلی دوست داشتم بتونم احساسات و حرف دلمو به یک زبان مناسبی شعری آهنگی چیزی بیان کنم. ولی بلد نیستم و هنوز هم گارد درونیم اجازه ی بیان مستقیمشونو به خودم نمیده و بله بالاخره یه روز میترکم.


۳. بقیه‌ی تابستون با همه‌ی تعطیلی ها و قشنگی‌ها و حقوق شرکت و درس و زبان و ورزش و آهنگ و دوستا و تولدا و شصت تا کار دیگه ای که میشه توش کرد همش برا خودتون. یه چیزی بدین من بخورم یه ماه بخوابم. ماه دیگه بیدار شم شاید عوض شه اوضاع.


۴. دارکست و ناراحت ترین ساید موجود من در دنیای مجازی همین وبلاگه. اینستاگرام خوشحال توییتر خوشحال ولی ملیکای اینجا داره له میشه. امیدوارم هیچ کس نخونه اینجارو اصن.


۵. امیدوارم همه ی کسانی که الان کنارمن و برام وقت میذارن و باهام مهربونن چه خانواده و دوست و اینا اونقدر تحمل کنن که من به روز خوبم برگردم. بدون اینا نمیگذره دنیا اصن. کاشکی ازم نرنجن.


۶. یادم نمیاد چرا ولی یه بازه‌هایی از زندگیم هستن که هیچ خاطره ای ازشون ندارم و نمیخوام بهشون برگردم. یادم نمیاد آدم ناراحتی بوده باشم در بازه ای غیر از الان و کنکور ولی خب امیدوارم در آینده هم از این تابستون صرفا به عنوان تابستون بد یاد کنم. نه زنده شدن هیچ حس و خاطره دقیقی.


۷. شاید یه جایی از گذشته یا آینده یه معامله‌ای کرده باشم که خوشحالی الانمو با یه چیز بزرگتر طاق زده باشم. الان نمیدونم اون چیز بزرگتر چیه ولی امیدوارم اونقدر خوب باشه و حسابی بعدا سر حالم بیاره که هیچی از حال الانم برام باقی نمونه.


۸. خدایا ما با هم حرف زده بودیم. نزنی زیرشا. باشه؟ :(