Lost
یه شهر داشتم تو سیمزم. با پنج نسل مفید خانواده که ریششونو خودم ساخته بودم. بعد اینا چهار تا بچه داشتن. سه تا دختر یه پسر. بعد به جز اون یه دخترشون که تو نوجوانی مرد، بقیشون نفری دو سه تا بچه داشتن. بعد اینا هی بچه هاشون بزرگ شدن ازدواج کردن بچه دار شدن. تا اینکه بعد پنج نسل همه شدن از این خانواده. کلی احساس تعلق داشتم بهشون. یهو امروز وسط سیوینگ لپ تاپم خاموش شد، شهرم دیگه لود نمیشه :-< خیلی غیر منطقیه ولی دلم کلی سوخت :-<
++++++++
کوییزآپ رو دوست دارم :دی مثلا فک کن شیمی شاخترین علومم باشه :-"
++++++++
داداشم یه دونس. همیشه میتونه خوبم کنه :)
++++++++
امیدوارم هی همه چی واسم روز به روز بهتر شه. منم بتونم عید آدم رانندگی کنم. با دیدن یه ماشین وسط دور زدن استرس نگیرم :))
البته بعد دو جلسه رانندگی توقعم از خودم زیاده فک کنم :دی من تا حالا ماشین سوار نشده :دی
++++++++
این اتفاقیه یهو همه باهم هستن بعد یهو همه باهم نیستن؟ :))
++++++++
باید جلوش رو بگیرم زودتر.